داری بی همسفر می ری مسیر اشتباهاتو
غبار بی کسی پوشوند تموم رد پاهاتو
بیا برگردیم اون روزا ما که همدیگرو داریم
کی گفته آخر خطیم کی گفته آخر کاریم
تو دستاتو تکون میدی همینجا آخر راهه
داریم از هم جدا می شیم داریم می ریم تو بی راهه
می ترسیدم از امروزی که تو قلب کسی جا شی
دارم فرداتو می بینم محاله با کسی باشی
داری از اول جاده دو راهی رو نشون میدی
از این لحظه جدا می شیم تو دستاتو تکون میدی
حالا من موندم و سایم که از تنهایی بخ کرده
منو و این نقطه ی پایان که دنیامون غروب کرده
جالب بید
سلام عزیزم
منم این آهنگو خیلی دوست دارم
ولی خیلی غریبه
حسش میکنم
لمسش میکنم
شاید این روزا کسی نباشه که حسش نکنه
به وبلاگم سر بزنی خوشحال میشم
شاید دوستای خوبی بشیم
با درود به یار گرامی وطن پرستم
دوست عزیز من مدیر کل یه فروم تخصصی تاریخ هستم که با کمک تنی چند از دوستان تاریخ نویس قصد داریم با اتحاد همه قلم بدستان مجموعه قدرتمندی از تاریخ نگاران وطن دوست را گرد آورده تا با قدرت هر چه تمامتر در مقابل یاوه گویان و منحرف کنندگان پیشینه کهن مملکتمان قد علم کنیم
از شما یار یگانه دعوت می کنم که با تشریف فرمایی در میان دوستان هم اندیش خودتان به ما افتخار دهید و در حلقه ما لولو شاهواری باشید.
در صورت تمایلتان مدیریت هر کدام از بخشهای تاریخ را که توان بهینه سازیش را دارید به شما ارایه می شود
هدف مان اباد سازی و پالایش تاریخ از تحریفات و تو دهنی زدن به یاوه گویی دشمنان ایران زمین است
پس بیایید موج خروشان این دریا باشیم
شاد باشید وپیروز