حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

ساسان من عشقه

یادمان باشد

به دل کوزه آب که بدان سنگ شکست

بستی از روی محبت بزنیم تا اگر آب در آن سینه ی پاکش ریزند

آبرویش نرود

یادمان باشد

فردا حتماً ! ناز گل را بکشیم

حق به شب بو بدهیم ونخندیم دگر

به ترک های دل هر گلدان

و به انگشت نخی خواهیم بست

تا فراموش نگردد فردا

زندگی شیرین است

زندگی باید کرد

و بدانیم که شبی

خواهم رفت و شبی هست مرا

که نباشد پس از آن فردایی!!!

عاشق بدبخت

من فقط ساسان را دوست دارم  

اما فکرکنم دیگه دوستم نداره  

هروقت می بینمش بیشتر عاشقش میشم  

نظر بدین من چکار کنم ساسان فقط مال من باشه