حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

ای کاش

کاش یکی بود یکی نبود ، اول قصه ها نبود
اون که تو قصه مونده بود ، از اون یکی جدا نبود
کاش توی قصه های شب ، برق ستاره کم نبود
تو قصه ی جن و پری ، دلهره دم به دم نبود
سیاوش شاهنامه رو ، کاش کسی گردن نمی زد
کاش کسی تویه قصه ها ، از عاشقی تن نمی زد
کاش داش اکل با زخم تیغ ، تو بسترش جون نمی داد
قصه نویس قصه مون ُ ، با گریه پایون نمی داد
تقویم باغچه ما ، برگ بهار نداره
جاده ی قصه هامون ، اسب سوار نداره
شهر بزرگ قصه ، پنجره هاشو بسته
حتی تو دفتر مشق ، بابا انار نداره
مادربزرگ قصه هاشو بالای تاقچه جا می ذاشت
یه عاشق تازه نفس ، تو شهر قصه پا می ذاشت
قصه های قدیمی رو یه جور تازه می نوشت
آدم و حوا رو می برد ، دوباره می ذاشت تو بهشت
تقویم باغچه ما برگ بهار نداره
جاده قصه هامون ، اسب سوار نداره
شهر بزرگ قصه ، پنجره هاشو بسته
حتی تو دفتر مشق ، بابا انار نداره

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ق.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

خیلی قشنگ بود ... الانه خیلی وقته که خیلی چیزا سر جاشون قرار نمیگیرن...من هم به روزم خوشحال میشم تشریف بیارید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد