حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

او تمام هستی من است

دیگر ملالی نیست جز ندیدنت - نداشتنت - نخواستنت - راندنت - باختنت - رفتنت - نماندنت - با او و هزار اوی دیگر بودنت - بدون مکث پاسخ منفی دادنت و عشقی نیست جز عشق به چشمان ناز تا ابد روشنت  

ساسان عزیزم این را برایت نوشته بودم و بازهم می نویسم هر ستاره نمایانگر شبی است که از تو دورم  

               آسمان چه پر ستاره است !!!!!

سوختم

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم

غم

وقتی که به دنیا اومدم صدایی در گوشم طنین افکند و گفت من تا آخرین لحظه عمرت با تو هستم گفتم تو کیستی گفت من غمم: پیش خود خیال کردم که غم عروسکی هست که من با اون بازی کنم اما الان که فکرشو میکنم میبینم من بازیچه ای هستم به دست غم