حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

حکم عشق

واسه تویی که به حکم عشق اسیرتم

Sasan DoOoset daram

بعد از رفتنت..... شبی از پشت یک تنهایی نمناک وبارانی , تورا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم. تمام شب را برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم....
پس ازیک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید, جدا کردم.

وتو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویائی..
و من برای دیدن زیبای آن چشم , تو را دردشتی از تنهایی وحسرت رها کردم.
همین بود آخرین حرفت....؟
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت ...
حریم چشمهایم را برروی اشکی از جنس غروب ساکن و نارنجی خورشید وا کردم.
نمیدانم چرا رفتی؟
نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم.. و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی , نمیدانم کجا,تاکی , برای چه؟
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت , و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد.
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت, تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد..
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود, وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد , که من بی تو تمام هستی ام را از دست خواهم داد.
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد ,وبعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد. کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد, ومن با آنکه میدانم هرگز یادمن را با عبور خود نخواهی کرد, هنوز آشفته چشمان زیبای توام...
برگرد!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد, و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید,
کسی از پشت قاب پنجرا آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو, در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم.
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و دست من و اوج پاییزیترین ویرانی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر نمیدانم چرا؟
شاید به رسم عادت و پروانگی مان
باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ
آرزوهایت دعا کردم.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد